شیر تو چیز


از علیرضا خان بابت پیشنهاد این سوژه تشکر میکنم.

این دنیا که کاری نمیتونم براشون انجام بدم ولی اون دنیا هم که نمیتونم کاری بکنم و

پس شما بیا یه لطفی بکن و هرکاری از دستت برمیاد برای ما انجام بده

هروقت سوژه خوبی داشتی از من عاجز و ناتوان دریغ نفرم

تا دوباره سرم غر نزدید که خیلی طولانی مینویسم میرم سر اصل مطلب

خداییش کوتاه تر از این راه نداره

ادامه مطلب ...

اون میگه می تو بخون چای


پیش تبریک نوشت:درسته که سال نو میلادی به من ربطی نداره ولی این دلیل نمیشه تبریک نگم که.سال بسیار خوبی رو برای همه عزیزانی که شروع سالشون از امشبه تبریک میگم و یه عالمه آرزوی خوب براشون دارم.من که هنوز نتونستم این فیلم ۲۰۱۲ رو ببینم٬یعنی جدا امسال میخواد دنیا تموم بشه؟خب اگه دنیا تموم بشه من تک و تنها اینجا چکار کنم؟اصلا اگه اعتبار اینترنتم تموم شد از کجا اعتبار بخرم؟اصلا هم مبارک نباشه همین ۲۰۱۱ مگه چش بود؟میگم مثل مدرسه که بچه درسخون ها بعضی سالها رو جهشی میخوندن بیایید ۲۰۱۲ رو جهشی رد کنیم.تازه اگه اینم رد کنیم سال بعدش میشه ۲۰۱۳ و اینم که نحسه.اصلا سال شمسی خوبه بابا این اجنبی ها همه چیزشون مورد داره


از هر چه بگذری سخن دوست خوش تر است(یعنی اینکه مگه من میزارم پستم رو نخونده بری؟)

چند روز پیش داشتم یه ترانه زیبا رو گوش میدادم.با شنیدن شعر این ترانه حسابی فکرم مشغول شد.گفتم چرا ما از کنار همه چیز  اینقدر ساده میگذریم؟شاعر کلی زحمت میکشه و برای ما از خودش شعر در میکنه اونوقت ما سرسری و با قر کمر این آهنگ ها رو گوش میکنیم.اگه خیلی زحمت بکشیم میگیم بیشرف فلان فلان شده  بوق بوق چه شعری گفته ها(بعلت عبور افراد بالای ۱۸ سال مجبور به بوق گذاری شدم.افرادی که تمایل به شنیدن اصل نسخه که بوق گذاری نشده دارن کپی شناسنامه خود را به شماره موبایل بنده ایمیل کنن٬اگه زیر ۱۸ سال باشن براشون ارسال میکنم)

بالاخره بنده تصمیم گرفتم چندوقت یه بار این اشعار زیبا رو تحلیل کنم

و اما تحلیل ایندفعه



ادامه مطلب ...

این شبی که میگن شب نیسا.....هیچ شبی مثل امشب نیست

پیش توضیح نوشت:شرمنده که نمیرسم بهتون سر بزنم 

خیلی دوست داشتم امشب مطلبی بنویسم ولی همین یا همون ضیق وقت باعث شد یکی از پستهای بنجل قدیمی رو یکم رنگش کنم و جای پست جدید به خوانندگان عزیز قالب کنم.العفو  العفو

 

امشب چه شبیست        شب یلداست امشب

اول لازمه یه توضیحی بدم

من در عالم سیر و سلوک گاه به گاه خود

ناخودآگاه خودم رو تو کشوری یافتم به اسم تورقوزستان

و جایی که من ظاهر شدم ورودی شهر مشنگ آباد بود

امروز شدم خبرنگار صدا وسیمای مشنگ آباد و اومدم واسه

امشب که شب یلداست یه گزارش توپ تهیه کنم

 

 

 

ادامه مطلب ...

خدا را دوست داشتم.....خدا را دوست دارم

خدا را دوست داشتم چون زندگی ام آروم بود 

خدا را دوست داشتم چون همه چیز کنار دستم بود 

خدا را دوست داشتم چون بهش فکر نمی کردم 

خدا را دوست داشتم برای چیزهایی که داشتم 

خدا را دوست داشتم چون دعاهایم رو زود برآورده میکرد 

خدا را دوست داشتم با اینکه ندیده بودمش 

خدا را دوست داشتم چون خدا بود فقط همین 

خدا را دوست دارم چون طعم زندگی را به من چشاند 

خدا را دوست دارم چون فهمیدم روز از ساعت ها و ساعت ها از دقایق و دقایق از ثانیه ها تشکیل شده و.....   

خدا را دوست دارم چون بجای اینکه آب را به دستم بدهد مجبورم کرد از ته چاه با دلو آب را بردارم

خدا را دوست دارم برای چیزهایی که ندارم  

خدا را دوست دارم که یادم داد برآورده شدن دعا لزوما این نیست که ما دقیقا به همان چیزی که میخواهیم برسیم  

خدا را دوست دارم که یادم داد بپذیرم در هر کاریش حکمتی است که شاید تا مدتها ما متوجه آن نشیم

خدا را دوست دارم برای اینکه خودش را به من نشان داد 

دعا میکردم تا از خدا چیزی را بگیرم  

دعا میکنم تا قدر چیزهایی را که دارم بدانم 

پی عذر نوشت:شرمنده همه دوستان به خاطر غیبتم و اینکه نگرانتون کردم.باور کنید واسه من که دغدغه اصلیم تو این وبلاگ شاد کردن دوستان بود نگران شدن شما عزیزان برام بدترین اتفاق ممکن بود ولی چه کنم که.....شرمنده که توضیح بیشتری نمیتونم بدم اینجوری برای همه بهتره 

فقط میخوام این را باور کنید که همیشه به یادتون بودم و برای تک تکتون دعا میکردم.دیگه نمیدونم غیر از ابراز شرمندگی چکار کنم؟اگه فکر کردید برای تک تکتون کادو میخرم تا از دلتون در بیاد فکر باطلی کردید همین شرمندگی را پذیرا باشید برای هر دو طرف بهتره 

ایشاا... که همیشه شاد باشید و سلامت و برقرار 

 

پی عشقولانه نوشت:اینهمه همه تون اومدید واسه همسران و دوستانتان متن عشقولانه نوشتید بزارید منم دو کلمه حرف عاشقانه بزنم 

هلیا بانوی عزیز اگه قبلا ۱۰ تا دوست داشتم الان ۱۰۰۰۰ تا دوست دارم.زندگی برای من بدون هلیا بانو یعنی هیچ.مهم نیست چند سال عمر میکنم مهم اینه که چند ثانیه با تو بوده ام و خواهم بود.هلیای عزیز همیشه باش.باش تا بعد از من

خواهشا نیایید گیر بدید ۱۰ تا که خیلی کم بوده.۱۰ تا هم خیلی زیاده ولی شما به اختلاف این دو عدد و این ازدیاد عشق فی مابین توجه فرمایید. 

 

 

 

 

 

شفاف سازی

 

یادمه یه روز با بابک درباره وبلاگ نویسی و سبک نوشتن صحبت میکردیم 

نظر بابک این بود که طنز نوشتن باعث میشه خیلی وقتا آدم جدی گرفته نشه 

البته منم یه جورایی باهاش موافق بودم 

خیلی دوست دارم خنده رو به لب دوستان و خواننده های گذری بنشونم حتی اگه به بهای جدی نگرفتنم باشه 

حالا واسه چی اینا رو گفتم؟  

تو این مدت کلی فکر کردم یعنی هرجا میرفتم فکر میکردم.حتی بوی بد اتاق فکر رو تحمل کردم برای اینکه یه طرحی از خودم در کنم 

نتایج بررسی هام این شد که تو پست قبلی نوشتم.درسته که تو همین دو روز چیزی در حدود ۱۰۰۰۰۰ سوال پرسیده شده ولی احساس میکنم منظورم رو درست بیان نکردم 

حرفم این بود که یه بخشی رو تو وبلاگم راه بندازم بنام پاسخگویی به سوالات 

دوستان بیان اونجا سوالات جدی یا طنز بپرسن 

منم هفته ای ۱ بار یا کمتر و بیشتر به این سوالات جواب بدم که البته سعی کنم ته مایه طنز تو جواب ها باشه  

اینکه گفتم سوالات رو تو قسمت نظر خصوصی بنویسید واسه این بود که میخواستم سوالات قبل از جواب دادن دیده نشه.اصلا این یه قسمتش دیکتاتوری بود.اینجوری دوست داشتم.نه اینکه نظر خصوصی ندارم واسم عقده شده 

اگه دوست داشتید اسمتون رو بعنوان صاحب سوال بنویسم بگید والا بدون نام میزارم.البته نوشتن نامتون هیچ گونه حقی براتون ایجاد نمیکنه

خودم رو کشتم تا اینو بگم.هنوزم نمیدونم تونستم بگم که چی میخوام؟اگه نتونستم که بگید خودم از دست شما بکشم 

در ادامه مطلب سوال یکی از دوستان رو جواب دادم بعنوان نمونه 

ادامه مطلب ...