۵ لذت زندگی

 

چند روز پیش بهنام عزیز بنده حقیر رو به بازی دعوت کرد 

البته شاید نشه بهش گفت بازی 

آخه زندگی که بازی سرش نمیشه 

تو این بازی باید ۵ تا از لحظات لذت بخش زندگیمون رو بگیم  

لذتهای زندگی من کلا خیلی کم خرج و به اصطلاح دم دستیه 

یعنی هروقت اراده کنم میتونم یه لحظه رویایی رو واسه خودم رقم بزنم

این شما و این لذتهای زندگی ما: 

 

 

 

۱-هیچی مثل راه رفتن رو اعصاب طرف مقابلم به من حال نمیده 

فرض کنید یکی از دوستانم که اوضاع مالیش بهم ریخته 

از همه جا مستاصل شده و یاد رفیق قدیمش افتاده 

میگه هر چی باشه رفیق یه درد این وقتا میخوره دیگه 

میاد پیشم و بعد از کل صغری و کبری چیدن میگه میتونی یکم بهم کمک کنی؟  

اینجاست که من دست بکار میشم 

اینهمه وقت کجا بودی؟یه خبر از ما نمیگرفتی چرا؟ 

کلی نصیحتش میکنم٬میگم باید بیشتر حواسش رو جمع میکرد 

نباید بی گدار به آب میزد٬آدم باید فکر روزای سخت زندگیش باشه 

نباید همینجوری پول رو خرج کرد٬باید پس انداز داشته باشی واسه این روزا  

اونقدر میگم که طرف سرخ بشه از خجالت و کلافه از نصیحت های من 

اگه فکر کردید به همین اکتفا میکنم سخت در اشتباهید 

اونقدر میگم که طرف بگه غلط کردم و بزاره بره 

اونوقته که من دلم حال بیاد و یه نیشخندی میزنم 

 

۲-دوست دارم تو یه جمعی باشم که کلی آدم باکلاس هم هستن 

البت من خودمم باکلاس هستما یه وقت فکر نکنید عقده کلاس دارم 

در حالیکه همه روی مبل چرمی نشستیم و داریم یه صحبت اساسی میکنیم 

مثلا بحث درباره علت آفرینش انسان یا بحث درباره جبر و اختیار 

دستم رو روی مبل چرمی بکشم و یه صدای ناجور دربیارم 

(میدونید منظورم چه صدایی هست پس خودتون رو به اون راه نزنید) 

توجه داشته باشید که کلیه مسائل ایمنی رو رعایت میکنم تا ملت همیشه در صحنه 

متوجه منشا صدا نشن 

حالا شما تصور کنید چهره هایی رو که از خجالت سرخ شدن 

خداییش حال نمیده؟ 

 

۳-یه روز سرد زمستونی رو تصور کنید 

از اون روزایی که هوا اونقدر سرده که آب بینی آدم سرماخورده بین راه قندیل میشه 

برف شدیدی هم داره میاد 

منم راحت توی ماشین گرم نشستم و دارم یه آهنگ توپ گوش میدم 

یه چیزایی تو مایه های آهنگ سیاوش(من فقط عاشق اینم.....) 

هوای ماشین اونقدر گرم شده که یه ذره شیشه رو دادم پایین تا هوا عوض بشه 

صدای آهنگ هم تو فضا پیچیده 

تو خیابون غیر از ماشین من هیچ ماشینی نیست تا چشم کار میکنه برف هست و سرما 

(چیه فکر کردی سوتی گرفتی؟ من سرما رو هم میتونم ببینم اگه باور نداری بیا ببین)

یه دفعه میبینم یه خانوم جوووووون و خوووووش تیپ و خوشگل کنار خیابون وایستاده 

(اگه کسی با این مشخصات سراغ دارید یه خبری به من بدید ) 

وقتی به این دوشیزه میرسم ایشون با همه غرورش 

 مجبور میشه دست بلند کنه تا سوارش کنه 

منم تا تصمیم بگیرم و پام بره روی ترمز چند متری ازش دور شدم 

دختر خانوم حرکت میکنه سمت ماشین ولی چون زمین لغزنده ست میخوره زمین و 

لباس هاش کثیف میشه ولی چون تو این موقعیت ماشینی پیدا نمیشه دوباره 

بلند میشه و سمت من میاد.میرسه به ماشین و دستش رو میبره سمت درب 

همین که میخواد درب رو باز کنه من پام رو میزارم روی گاز و برف سیاهیه که از روی زمین 

به سمت لباس شیک خانوم روانه میشه  

منم از تو آینه چهره متحیر و لباس گلی خانوم رو نظاره میکنم 

خندهای نثار لبهایم میکنم و صدای ضبط رو بلند میکنم 

اصلا و ابدا نمیتونم از این لذت بزرگ بگذرم 

 

 

۴-این یکی خداییش حرف نداره 

من تا مدت های مدید شماره تماس ارباب رجوع های جدیدم رو ذخیره نمیکنم 

اگه ذخیره هم بکنم فرقی نمیکنه  

وقتی ارباب رجوع محترم زنگ میزنه بعد از چند بار زنگ خوردن گوشی رو برمیدارم 

اصلا به روی خودم نمیارم که طرف رو شناختم 

بنده خدا باید کلی سعی کنه تا به من که خودم رو زدم به کوچه علی چپ حالی کنه کی هستش 

این لحظات یکی از بهترین لحظات زندگیمه 

شما هم امتحان کنید خیلی فاز میده 

مخصوصا اگه طرف از اون مزاحم هایی باشه که وقت و بی وقت تماس میگیره و واسه طریقه

دست به آب رفتنش هم از شما استعلام میگیره 

 

  

۵-اونقدر دوست دارم خودم رو بزنم به کودنی که نگو و نپرس  

بعنوان مثال یکبار دوستم من رو به محلی دعوت کرد همینجوری 

وقتی رفتم اونجا فهمیدم در دام گلدکوئیست افتادم 

اینجا بود که من وارد عمل شدم و شدم یک گاگول به تمام معنا 

اونا هرچی توضیح میدادن من یه چیز دیگه میپرسیدم که کلا برش میگردوندم به 

اول داستان.خون طرف به جوش اومده بود ولی مجبور بود لبخند از لبش محو نشه 

آخرش هم گفتم میشه توضیح بدید اینایی که میگی یعنی چی؟ 

فکر کنم دوست بنده هم از گلدکویست اخراج شد و در حق اونم لطف کردم 

ولی نمیدونید دیدن چهره طرف چقدر دیدنی بود وقتی داشت میگفت: 

دیگه فعلا بسه٬شما برو فکرهات رو بکن اگه سوالی بود بیا بپرس 

من بازم گفتم راستش من نفهمیدم چی شد؟من کی استخدام میشم؟بیمه هم داره؟ 

  

 

 

  

دیدید من چقدر راحت از زندگی لذت میبرم؟ 

شما هم میتونید مثل من خوش باشید و لذت ببرید٬۱بار امتحان کنید 

 

 

طبق  رسم  معمول بنده هم از هلیا بانو ٬کیامهر بازی راه انداز و نازگل خانوم و روشنک بانو دعوت میکنم تو این بازی شرکت کنند.البته اجباری هست ولی خداییش خیلی جرات میخواد رد کردن دعوت بنده .راستی زمان خاصی واسه این بازی در نظر ندارم یعنی وقتتون از نظر من نامحدوده 

اینم از الطاف بیکران من 

 

 پی درخواست نوشت:خدمت دوستان عزیز عرض کنم که من تبریک دونم پر شده 

 و دیگه جا نداره  پس دیگه بیخیال تبریک تولد بشید.از همتون هم ممنون 

امیدوارم سال بعد هم این افتخار نصیبتون بشه که تبریک بگید  

 

 

 

نظرات 120 + ارسال نظر
مستوره دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:17 ق.ظ http://shaparaksh.blogfa.com/

سلام
خیلی بامزه و جالب بود

این خیلی خوبه که آدم بدونه که چی واقعاْ شادش می کنه.

سلااام
ممنون از حضورتون

دخترک زبون دراز دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:55 ق.ظ http://dokhtarezabonderaz.blogsky.com/

سلام...
خندیدیم اما ارزش پوزش رگه هایی از بدجنسی و مردم آزاری تو این ۵تا هویداست

اصلا اینا اصل مردم آزاری ان

هاله بانو دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:47 ق.ظ http://halehsadeghi.persianblog.ir/

الان من چی کار کنم بگم ۹ روز بعد مبارک یا نه؟

ممنون که یادآوری میکنی

مومو دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:50 ق.ظ http://mo-mo.blogsky.com

قربان ناقص بازی کردینااااا
باید می نوشتین 1- مردم آزاری در حالات و اشکال مختلف...
2-....
3-....
4-....
5-....

خداییش مهندس ممکنه این کارا رو کنی؟
اگه ممکنه یه خبر بدین این ورا آفتابی نشیم دیگه... ممکنه یهو یه چیزی از پنجره بیاد بخوره تو سرمون!

دیگه شما به بزرگی خودتون ببخشید
کلاه ایمنی بزارید سرتون لطفا استاد

مومو دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:55 ق.ظ http://mo-mo.blogsky.com

خیلییی فاز می ده یکی دیگه نخواد بهش تبریک بگی...بعد تو هی بهش تبریک بگی!!!
نه مهندس؟

قربان تولدتون مبارک....
صد ساااااااااااااال به این سالا
هزار ساله شی مهندس...

پس شما هم مردم آزاری
ولی شنیدن تبریک از استاد خیلی میچسبه

سوگل دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:19 ب.ظ http://sogooool.persianblog.ir/

سلااااااااااااااااام

بازم گل کاشتین

2 عالی بود

شماکه همیشه باعث شادی و خنده هستین
دلتون شاد و لبتون خندون باشه همیشه

گل گل گل

سلااااااام
ممنون از لطفتون
بازم ممنووووووووووووووووووووووووووووون شما هم شاد باشید و سلامت

پرچونه دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:40 ب.ظ http://porchouneh.blogfa.com/

شما قریب به اکثزیت لذایذ زندگیتون آزار رسانیه.
الان آزار خونتون کم نیست احیاناْ؟!؟!؟!؟
تعارف نکنینا ما ها که ظرفیتمون بالاست

ولی مورد ۳ شدیداْ ضد فمنیستیه ...

چرا آزار خونم کم شده میرسم خدمتتون جهت آزار و اذیت

سحر دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 05:27 ب.ظ http://acnc.mihanblog.com/

سلام ..من برا اسین متنت نظر ندادم ؟
پس کو چرا نیستش ؟!!
راستی تبــــــــــریک تبـــریک تبـــریک ...

سحر دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 05:29 ب.ظ http://acnc.mihanblog.com/

خب اینم یه جور تفریحه دیگه...!
میگم اون مورد سه رو فکر کنم از ترس هلیا بانو تحریف کردی هاااااا

سحر دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 05:32 ب.ظ http://acnc.mihanblog.com/

خب حالا تو که مارو دعوت نکردی..منم نمیگم !

عاطفه دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 06:27 ب.ظ http://hayatedustan.blogfa.com/

این کامنت متاسفم چی میگه اون بالا! مثل اینکه گذری رد میشه گفته یه چیزی بگه لال از دنیا نره!
و اما اصل مطلب: یعنی آخررررررررررررشی

بهار دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 06:32 ب.ظ

آخه با شک ما چیزی عوض نمیشه؛ بالاخره تسلیم هلیا خانومه باید عملی شه

راستی دیروز این پستو نشون خواهرم دادم. از خنده ترکید رسما!! خیلی حال کرد.

مرجان دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 07:15 ب.ظ http://baronbano.blogfa.com

سلام
توی چند تاییش با هم مشترک بودیم
مخصوصا توی اولی !

بهار دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 07:58 ب.ظ

تسلیم:تصمیم!!!!

قندیل دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:03 ب.ظ http://ghandil.blogsky.com

خیلی بدجنسی ... واقعا از این که این و اون و دست بندازی کیف می کنی !!

اون مورد ۵ام هستم .... یکی از لذت های زندگی من همینه ... البته بعدش دوس دارم بقیه متوجه شن که داشتم مسخره بازی در میاوردم !!

محدثه دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:46 ب.ظ

سلام سلام!
ممنون بابت تبریک تولد!
البته تولد خودم!
چون گفتید تبریک نگم نمیگم ولی تولدتون مبارک!

بهنام دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:33 ب.ظ http://www.delnevesht2011.blogfa.com

سلام؟ توقع سلام داری واقعآ؟ اصلآ دیگه من باهات کاری ندارم! واقعآ متاسفم که تو از این کارا لذت میبری!!! یعنی واسه همین هروقت زنگ میزنم بهت خودتو میزنی به کوچه ی علی چپ و میگی به جا نیاوردم؟! اصلآ دیگه نه من نه تو

بهنام دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:36 ب.ظ http://www.delnevesht2011.blogfa.com

راستی مرسی که بازی کردی!!!
خیلی باحال بازی کردی خوشم اومد...
شوخی کردم کورش چرا لب و لوچه ات آویزون شده؟؟

tina سه‌شنبه 23 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:37 ق.ظ http://http://bihichsetare.blogfa.com/

ای وای من چقدر دیر اومدم...
خیلی باحال بود.فکر کنم واقعیش یا همون اصلیش شماره 5 بود که خیلی لذت انگیزناکه.

شماره 4 هم بستگی داره.برا من یه بار پیش اومد مجبور شدیم زنگ زدیم به یک نفری که از این نظر مثل شما بودن ایشون ولی سریع متوجه شدیم گفتیم اشتباه گرفتیم و قطع کردیم.

شماره 3 و 2 و 1 هم که کلا هیچی دیگه.

ولی جالب بود.کلی خندیدم.

فلوت زن سه‌شنبه 23 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 03:13 ق.ظ http://flutezan.blogsky.com/

اینا که مردم آزاریه نه لذت !!!
هر چند مردم آزاری لذت بخشه دیگه !

هاله بانو سه‌شنبه 23 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:24 ب.ظ http://halehsadeghi.persianblog.ir/

سلام
امروز شد دهمین روز

سوگل سه‌شنبه 23 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:42 ب.ظ http://sogooool.persianblog.ir/

خسته نباشید

ساقی سه‌شنبه 23 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 04:53 ب.ظ

سلام
اقا این چیزایی که شما گفتین که تقریبا شاید شاید سالی یه بار اتفاق بیفته که!

طفلی هلیا جون حق داشت اون بالا نگرانتون بشه!

((:

ساقی سه‌شنبه 23 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 04:55 ب.ظ

این مورد گلد کوئیست رو خیلی خوشم اومد!کاش زودتر این مطلبو خونده بودم!):

الی پلی سه‌شنبه 23 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 05:09 ب.ظ http://elipeli.blogsky.com

صدای مبل خیلییییییی باحال بود...

ولی این اخریو بیخیال شو کورش خان!!.. گنااااااه داره طرف

ببین مردم ازاری حاد داری تو!!:دی

شیر و خورشید سه‌شنبه 23 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 06:02 ب.ظ http://www.2maa.blogsky.com

سلام جناب تمدن خوش رنگ
من بر خلاف اکثر کامنت گذاران محترم فکر می کنم که شما دقیقا بر عکس اینی هستین که نوشتین....
خیلی مررررسی که ما رو می خندونین و دلمون رو شاد می کنین ولی من فکر می کنم شما به جز مورد آخر که در صدد گول زدن مردم هستن از سر کار گذاشتن هیج کدوم از اونا حال نمی کنین!
یک احساسی به من میگه که شما فقط در کنار هلیا جون لذت زندگی رو با تمام وجود حس می کنین و اینو هیچ وقت به زبون نمیارین جز به خودشون!
من برم دیگه مثل فال گیرا کامنت گذاشتم!

بهنام سه‌شنبه 23 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:31 ب.ظ http://www.delnevesht2011.blogfa.com

اه اه چه کامنت لوسی گذاشته این شیر و خورشید!!! میشناسیش داداش؟ کیه؟ فکر کنم تو وبلاگش هم همینجوری حرف های لوس میزنه نه؟؟؟
کورش راستشو بگو چقدر مایه دادی به این شیر و خورشید که بیاد و بگه : "یک احساسی به من میگه که شما فقط در کنار هلیا جون لذت زندگی رو با تمام وجود حس می کنین و اینو هیچ وقت به زبون نمیارین جز به خودشون!" ها؟؟؟

آقا اگه واسه من اتفاقی افتاد بدون که خودکشی نکردم و قطعآ یه نفر ( آنا ) منو کشته

پریسا چهارشنبه 24 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:18 ق.ظ

چه مردم آزار !!!
گاهی اینکارها خوبه ولی نرو رو اعصاب مردم گناه دارن خودتو بذار جاشون تو باشی چه حسی داری؟!

پریسا چهارشنبه 24 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:19 ق.ظ http://gapekhodemouni.blogfa.com

سوگل چهارشنبه 24 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:50 ق.ظ http://sogooool.persianblog.ir/

سلام

شما تو مسابقه ی ما شرکت نمی کنین؟

کوآْالا چهارشنبه 24 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 04:26 ب.ظ http://www.kouala.blogsky.com

۳ رو من هم خیلی دوسسسسسسسسسست دارم

مرجان چهارشنبه 24 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 07:50 ب.ظ http://baronbano.blogfa.com

سلام
منتظرپست جدید هستم

تلخ چهارشنبه 24 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:34 ب.ظ http://chekhov.blogfa.com/

در مورد 5.راستش من اگه جای طرف بودم چنان میزدم که،اما خوب که فکر میکنم میبینم نه!نمیزدم

هاله بانو چهارشنبه 24 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:37 ب.ظ http://halehsadeghi.persianblog.ir/

آقا امروز روز ۱۱ بود

هاله بانو چهارشنبه 24 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:39 ب.ظ http://halehsadeghi.persianblog.ir/

جناب تمدن خیلی تو سکوتید؟
هلیا جون خوبه؟ مادربزرگشون بهترن؟

روشنک چهارشنبه 24 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:36 ب.ظ

چطوری مهندس؟
از پا میز مذاکره فرار میکنی ؟؟؟
چرا صدای اواززززززززززززز تو نفرستادی هنوز؟
چرا خبری ازت نیست؟؟؟
خوبی کلا؟

سوفی پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:07 ق.ظ http://www.sophie-89.blogsky.com

تولدتون مبارک ..چقدر با مزه هستین شما..
باسلام.

دختری از یک شهر دور پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 06:25 ق.ظ http://denizlove.blogsky.com/

خیلی باحال نوشتی اما من چهارمی رو از همشون بیشتر دوست داشتم!!!
میبینی من باید پسر میشدما!!!
راستی پنحمی هم فکر خوبیه منم زیاد از این کارا میکنم خوب لازمه دیگه!!!

دختری از یک شهر دور پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 06:40 ق.ظ http://denizlove.blogsky.com/

http://denizlove.persianblog.ir/post/73/

اینم همون پستی که نوشته بودم ادرس نپرسین!!!

هیشـــکی ! پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:22 ق.ظ http://hishkii.blogsky.com

سلام عزیز خوبی ؟
قبل از هر چیز میخواستم بگم تولدتون مبارک
( خواستم تبریک دونتونو سرریز کنم!)

عرضم ختمتتون که شما بد نیست یه درجه بزاری زیر زبونت ببینی تبی چیزی نداری؟! آقاااااااااااااااااااااااااااا مگه آزار داری؟!

نیما پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:37 ق.ظ

کوروش خان تولدت مبارک !

روشنک پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 04:04 ب.ظ

آرزو پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 04:21 ب.ظ http://anahita718.persianblog.ir/

وای خیلی باحاله واقعا چه راحت از زندگی لذت می بری ولی بری یه سر پا پیش روانشناس خیلی برات خوبه فک کنم.

هاله بانو پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 06:07 ب.ظ http://halehsadeghi.persianblog.ir/

آقا امروز شد ۱۲

سایه سپید پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:23 ب.ظ http://khateratEgahBgah.persianblog.ir

سلام چطورید آقا کوروش؟! ای وای تولدتون کی بوده که من نفهمیدم تبریک بگم آخه؟! تولدتون مبارک!!!!ایشالله صد سال به این سال ها...حالا چون دعوتم نکردید بهم کیک ندادید پس کادو هم بی کادو!!!!
اما نه جدا تولدتون کی بوده سال دیگه حداقل فراموش نکنم؟!
این لذت از زندگی بود یا آزار؟!بچه پررو!!!!!!!
اونطرفا سر نمی زنید....مهندس هستید دیگه!سرتون شلوغه!!!!!!!!
شاد باشید و پیروز...راستی تا تاریخ تولدتون رو نگید کادو بی کادو!!!!

محدثه پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:46 ب.ظ http://shekofe-baran.blogsky.com

بروز شد!همین!

کاغذ کاهی(نازگل) پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:33 ب.ظ

حسم درست بودددددد ......
و چقدر بد که این بار هم درست بود .... نمیخواستم حسم رو بگم ... صبح به محمد گفته بودم
.... گفت اشتباه میکنی وگرنه کیامهر مینوشت و بازی رو متوقف میکرد ... گفتم نمیدونم .. فقط میدونم حس خوبی ندارممم ...
و همین الان فهمیدم که ....

تسلیت میگمممم

همین

تلخ جمعه 26 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:21 ق.ظ http://chekhov.blogfa.com/

کیانا جمعه 26 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:14 ق.ظ http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

واااای خدا خیلی باحال بووووود
منم با این مردم آزاریا حال میکنم خیلی فاز میده خداییش ولی بعضی مواقع گناه دارن طفلکیا
شماره ۵ قیافه طرف دیدنی بوده هااااااا

روشنک جمعه 26 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:20 ق.ظ

خیلی متاسف شدم...خدا رحمتشون کنه.
چند ماه پیش من هم مامان بزرگم رو از دست دادم و چه روزهای تلخی بود....
باقی بقایتان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد