سفر آبگوشتی

 

 

تو مسافرت نوروزانه من هم بیکار نبودم و عکسهایی گرفتم ولی 

از اونجایی که من نمیتونم درست به قضایا نگاه کنم عکسهای من یکم متفاوته 

 

قبل از شروع عکسها باید چند نکته رو بگم 

 

۱- تشکر میکنم از مادرخرج محترم 

خوبه پدرخرج نبود٬همینجوریشم نفس ما رو بریده بود 

۱ ریال که خرج میکرد در عرض ۳ سوت تو دفترچه اش یادداشت میکرد 

همچین که مینشست تو ماشین همسر محترمشون ازش میپرسید: 

....جان نوشتیش؟ 

....جان هم میگفت آره نوشتم 

معلوم نشد که مادرخرج کی بود؟من که سعی کردم معلوم نشه 

انگار یه پورت رو از یه جاییش به دفترش وصل کرده بود و سریع خرج کرد رو منتقل میکرد   

 

  

۲-روز آخر سفر بود٬ارومیه بودیم٬تو هتل اتاق گرفته بودیم 

با هلیا بانو آمده بودیم یه سری از وسایل رو از ماشین ببریم بالا 

دلمان برای هلیا بانو تنگ شده بود 

سوار آسانسور شدیم 

خواستم یه ابراز محبتی کرده باشم و از این دلتنگی بکاهم 

یک بوسه کوچک همان و دیدن دوربین مداربسته در آسانسور همااااااااااااااااااااااان 

 

 

 

 

ساعت ۲ بود که تو تبریز تصمیم گرفتیم بریم دیزی بخوریم 

از یه بنده خدایی آدرس یه رستوران سنتی توپ رو گرفتیم 

پرسان پرسان به سمت رستوران زیتون حرکت کردیم

 رسیدیم به ۲ تا جوون که کنار خیابون بودن٬از اونا هم پرسیدیم 

اول گفت نمیدونم یه دفعه انگار یادش اومد با صدای بلند گفت:بروووووووووو  بروووووووووووووو 

و شروع کرد با رفیقش با زبان آذری صحبت کردن و توضیح دادن درباره محل رستوران 

بنده خدا فکر کرد وقتی خودش فهمیده ما هم فهمیدیم 

بالاخره بعد از ۱ ساعت رسیدیم به رستوران مذکور و فهمیدیم منظور اون بنده خدا از رستوران سنتی٬کبابی بوده نه دیزی فروشی 

بالاخره آدرس رستوران دلپسند رو دادن٬رستورانی که گفتن در میدان بارنج واقع شده 

بعد از ۲ ساعت اون رستوران رو پیدا کردیم ولی میدون بارنج اونجا نبود 

البته وقتی رسیدیم که دیزی تموم شده بود  

 

 

  

 

 

 

 

تله کابین لاهیجان  

 

بنده به سهم خودم از صدف٬سارا٬شیوا و سایر دوستان تشکر میکنم که اثری از خود بجا گذاشتن 

واقعا اینهمه تلاش و پشتکار واسه بجاگذاشتن یادگاری قابل تقدیره 

از مسئولین هم بشدت انتقاد دارم 

هر نمایشگاهی که برید حتما در جلوی درب یه دفتر حداقل ۱۰۰ برگ گذاشتن که مردم نظر خود را بنویسن ولی اینجا خبری از قلم و دفتر و کتاب نبود و مردم مجبور بودن از میخ و کبریت و فندک و تیغ و.... برای درج یادگاری روی شیشه کابین استفاده کنند.انتقادی هم به شرکت اتریشی سازنده تله کابین وارده که چرا شیشه ها رو از جنس نرم تری نساختن تا امت شهید پرور ما 

کمتر تو زحمت بیفتن؟ای دشمنان نامرد

در ضمن با دقت در این عکس میشه فهمید ما چقدر مردم خوشی داریم.مردم از اقصی نقاط کشور واسه تفریح به شمال میان

  

 

 

 

 

شهر بازی همون تله کابین بالایی 

 

درباره این عکس چندتا نکته قابل ذکره 

۱-نمردیم و بالاخره یه چیزی رو دیدیم که با خاورمیانه مقایسه نشدیم.مردیم از بس شنیدیم اولین 

٬بهترین٬بزرگترین٬کوچیکترین٬زیباترین٬مشنگ ترین٬اسکل ترین ....در خاورمیانه 

۲-درباره مدرن ترین باید عرض کنم ما که نفهمیدیم منظورشون چیه 

یعنی تو بقیه شهرهای استان چرخ و فلک ها غیر مدرن هستن؟یعنی میتونیم از اون بالا پرت شیم پایین؟معیار مدرن بودن چیه؟تو مدرن هاش جمیله میرقصه؟یا کاباره داره؟ 

۳-از کجا متر کردن که گفتن بلندترین چرخ و فلکه؟حتما از ته دره کنارش اندازه زدن والا خودش که بلند نبود 

  

 

 

 

بازم همون شهربازی 

 

منکه نفهمیدم اون عدد شمار شش واسه چیه 

تا جایی که اطلاعات من قد میده ما فقط شماره یک و دو داریم مگه اینکه اونجا خیلی پیشرفته تر از ما بودن 

در ضمن فکر نکنید منظورش از پایین پله ها این بوده که برن جلوی دره وایستن و وجدانشون رو راحت کنند٬نخیییییییر٬اونجا پایین پله ها بزرگترین٬مدرنترین٬بلندترین دستشویی خاور میانه قرار داشت که هم قسمت زنانه داشت و هم قسمت مردانه فقط یکم دسترسی بهش سخت بود یعنی یه جورایی باید کوهنورد خوبی باشید تا بتونید به اون مکان برسید 

 

 

 

 

گردنه حیران-محل میل کردن آش دوغ 

 

ای بابا باز این ایرانی جماعت بی جنبه بازی درآورده ها 

این همون حکایت کاه از خودت نیست کاه دون که از خودته است    

سیر ترشی شنیده بودم ولی سیر شور نه 

من شنیده بودم سیر بو داره ولی نمیدونستم شوره 

خب مینوشتی دوست عزیز فکر کن مال خونه خودته٬کمتر بریز٬فکر قلب صاحب رستوران هم باش 

اصلا مینوشتی سیر سمی است اونقدر بریز که نمیری

  

 

 

 

تابلوی نصب شده در هتل سرعین 

 

بدون شرح-تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل  

 

  

 

 

 

 

   

 

  

 

 

 

 

  

غار سهولان 

  

جونم براتون بگه تابلوها خودش واضحه که ما چقدر مردمان باجنبه ای هستیم

 

چه چیزی نشانه شخصیت است؟ 

۱-ارائه بلیط               2-رعایت نوبت          3-رعایت نظافت       4-دست نکردن تو دماغ 

 

 

 البته به نظر من جای یه سری تابلوی دیگه هم خالیه که من به چند تا از اونا اشاره میکنم: 

 

۱-از شستن لباس در آب غار پرهیز کنید 

 

۲-جهت راحت شدن وجدان قبل از سوار شدن به قایق فکری بکنید و نگید چیزی نیست تحمل میکنم.اونوقت مجبور میشید تو آب و کنار تخته سنگها کار خودتون رو راه بندازید که هم از نظر بهداشتی درست نیست هم مردم میبیننتون و چشم میزنن 

 

۳-این آب تبرک نیست و شفا نمیده پس بطری ها رو واسه سوغات از اینجا پرنکنید 

 

۴-در هنگام خروجی ایست بازرسی وجود داره پس از بردن سنگها بعنوان یادگاری جدا پرهیز کنید.جرمش سنگینه حتی اعدام داره 

 

۵-از آوردن تیرکمون مگسی،تفنگ ساچمه ای،کلاشینکف،کلت کمری،باتوم،گاز اشک آور و... 

 جهت شکار پرندگان خودداری نمایید آخه گناه دارن طفلیا

 

۶-اگه رفیقتون تیکه ای بارتون کرد و یه جاییتون سوخت از آب غار جهت خنک شدن محل سوختگی استفاده نکنید چون...خب معلومه دیگه آب نجس میشه 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دخمه فخریگاه(مربوط به حدود ۳۰۰۰ سال قبل) 

 

این عکس پر از درس و نکته است 

البته اینبار گذشتگان باید از ما درس بگیرن نه ما از اونا 

میگم آهای اجداد ما که هزاران سال قبل با زحمت این بناها رو ساختید از امید و جعفر 

دو جوان عزیز این مرز و بوم یاد بگیرید 

شما که اینهمه هنر به خرج دادید نگفتید هزار سال بعد ما دهانمان آسفالت میشه تا 

بفهمیم این آثار مال کدوم دورانه و کی اینا رو ساخته و یا اصلا برای چی ساختن؟ 

 

من این بنا رو از نزدیک دیدم٬رسیدن به بالای دخمه فوق العاده سخته٬پس تشکر میکنم 

از دوستانی که با هزاران زحمت و با به خطر انداختن جونشون رفتن اون بالا تا اثری از خودشون 

به یادگار بزارن٬تا عید رو به ما تبریک بگن 

تشکر ویژه هم میکنم از اون کودکی که در گوشه سمت چپ تصویر اول در حال صعود به دخمه و ثبت خاطرات خودش و خاندانشه 

راستی یه صحنه جالب دیگه که من نتونستم ازش عکس بگیرم این بود: 

حدود ۱۰ نفر بانو که بوسیله وانت نیسان به این محل رسیده بودن در پای همین کوه در حال آتش درست کردن و پختن آش بودن و دود همه جا رو فرا گرفته بود منجمله همین دخمه را 

نوش جونتون آش ایشاا... حناق بشه..... 

 

  

پی نوشت:کماکان میتونید بابت تولدم تبریک بگید تا ۲۴ ساعت دیگه مهلت دارید

  

 

 

نظرات 104 + ارسال نظر
مومو شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:38 ب.ظ http://mo-mo.blogsky.com

101 سگ خالدار نه ها!!!
اون اسم یه کارتونه!
کامنت 101 رو عرض می کنم!
عرض ارادت هم خدمت مهندس طناز ...

حالا کارتونش قشنگه؟
ارادتمندیم استاد بزرگوار

سایه سپید پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:31 ب.ظ http://khateratEgahBgah.persianblog.ir

دست مریزاد.....عالی بود سفرنامه و عکس هاتون هم ناب و خاص.......دستتون درد نکنه...
واقعا ما ایرانی ها از فرهنگ گذشته مون چی می دونیم؟! گریه داره

یه فنجون چایی داغ شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:54 ق.ظ http://chayedaq.blogfa.com

تسلیت بخاطر مادربزرگ هلیا بانو
خوشحالم که یکی دیگه پیدا شد که حرص این چیزا رو بخوره منکه حرص میخوردم و تو وبلاگم مینوشتم همه میومدن میگفتن تو چقدر گیر میدی

ناهید یکشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:54 ق.ظ

خیلی قشنگ مینویسید.با تمام وجود حس میشه
خودمو تو سفر نوروزی شما حس کردم......موفق باشید
راستی امیدوارم بعدا جبران دلتنگی رو کردین......نوش جان

ممنون از لطفتون و تشکر از حضورتون
میترسم جواب بدم آخه شاید میکروفون کار گذاشته باشن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد