مطمئن شدم زنده ای

 

پیش نوشت:از دوستانی که میومدن اینجا تا مطالب طنز بخونن باید عذرخواهی کنم 

میدونم این نوشته های آخرم ناراحتتون میکنه.یه مدتی باید بی خیال وبلاگ ما بشید تا شاید دوباره روبراه بشیم.شرمنده که ناراحتتون میکنم دست خودم نیست 

 

شیرزاد جان هیچ وقت روزی که خونه تون بودم یادم نمیره 

همش سرپا بودی 

نگران اینکه چیزی کم و کسر باشه 

سوال میکردی همه چیز ردیفه؟چیزی نمیخوای داداش؟ 

منم هی عرق شرم رو از پیشونیم پاک میکردم 

خیلی باهات راحت بودم 

انگار عمریه باهات دوستم و رفت و آمد داشتیم  

قبل از دیدنت و با خوندن پستهات مشخصه بارزی که ازت تو ذهنم بود مردونگی بود 

بی تعارف میگم٬اینو چند بار به هلیا گفته بودم  

(مثل کمک کردنت به اون خانوم تو اتوبان٬خاطره ات از چین و ...)

وقتی داشتیم میرفتیم مهمون نوازی و بی ریایی هم به این خصلت اضافه شد 

 

شیرزاد جان امروز اومدم پیشت شاید باور کنم که نیستی  

گفتم حتما وقتی بیام اونجا و برگردم آروم میشم 

ولی اشتباه کردم 

اونجا هم خوب استقبال کردی 

احساس میکردم تو جمعی 

وقتی دلم گرفت و پاشدم تا بین قبر ها دور بزنم 

حس کردم نگران شدی و باهام اومدی  

جدی میگم حست کردم 

وقتی کنار مزارت نشستم تا باهات حرف بزنم 

مطمئن شدم زیر اون خاک نیستی 

جای تو زیر خاک نیست داداش  

تن مرد رو میتونن بزارن زیر خاک ولی مردی و مردونگی رو نه 

با رفتنت زیر خاک مردونگی و انسانیت رو زنده کردی 

ثابت کردی اینکه ما میشینیم و تعریف میکنیم که مردونگی مرده حرف مفت میزنیم 

اگه مردونگی مرده بود که تو هم مثل ما الان داشتی زندگیت رو میکردی 

 

شیرزاد جان میگن خاک سردِ ولی اینبار اینجوری نیست 

شیرزاد جان به مریم بانو بگو بچه ها پشتش هستن درست مثل این روزا 

امروز تو تمام مدت نتونستم سرم رو بلند کنم و به چشمهایِ مریم بانو نگاه کنم 

فقط درد دلهاش رو با تو شنیدم 

میخوام بگم: 

 

شیرزاد جان شما داداشمی٬مریم بانو هم خواهرمِ 

 

 

نظرات 40 + ارسال نظر
خدیجه زائر شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 07:57 ق.ظ http://480209.persianblog.ir

انقدر خوب توصیف کردی که چشمام غرق اشک شد.دلم هزار تکه شد از غربت تلخی که تو کلمه کلمه ات موج میزنه...خدا شما رو زنده نگه داره......درست میگی هنوز خوبی و دوستی هست فقط غبارا گاهی روشونو میگیره...

کاغذ کاهی(نازگل) شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:21 ق.ظ http://kooche2.blogfa.com/

والا منم گریه کردم با خوندنش ....

خدا رحمتش کنه ... امیدوارم دل مریم هم به زودی زود آروم بشه ...

عاطفه شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:38 ق.ظ http://hayatedustan.blogfa.com/

تن مرد رو میتونن بزارن زیر خاک ولی مردی و مردونگی رو نه..
خوب گفتی داداکورش..
در ضمن شرمنده من دیروز توحال و هوای سلام علیک و این حرفا نبودم..

روشنک شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:06 ق.ظ http://hasti727.blogfa.com

چشمام رو بارونی کردی دوباره و دوباره....انگار ما رو هم با خودت بردی سر مزارش ....راست میگی اگه که مردونگی مرده بود شیرزاد الان بین ما بود....
خدا به مریمش صبر بده و به ما درس....

نیما شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:07 ق.ظ

دمت گرم کوروش خان . حرفت و پستت نشونه ی خوبی بود که مردی ارزش داره و فراموش شدنی نیس. همونجور که شیرزاد فراموش نمیشه !

بازیگوش شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:25 ق.ظ http://bazigooshi7.persianblog.ir/

ایشالا دل مریم بانو رو خدا و فقط خود خودا اروم کنه

هلیا شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:54 ق.ظ http://www.mainlink2.blogsky.com

حرف دل من رو هم زدی عزیزم
اونشب موقع برگشتن از خونشون مدام حرف مهربونی این زن و شوهر بود کوروش . یادته؟

وروجک شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:01 ق.ظ http://jighestan.blogfa.com


حال منم بهتر از تو نیست کوروش
منم دلم گرفته اصلا نمی دونم باید چیکار کنم
دیروز همش دلم پیش شماها بود اما نمی تونستم بیام از صب تا 9/5 شب یه ریز کلاس تخصصی داشتم نمی تونستم غیبت کنم ولی اینجوری نمیشه باید حتما خودم برم بلکه اروم بشم

کیانا شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:05 ق.ظ http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

خیلی خوب نوشتین
با خوندن هر پست از بچچه ها اشکام بیشتر میریزه ...کاش ما هم اونجا بودیم

lilita شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:12 ق.ظ

آرزوی صبر دارم برای همه....خیلی تاسف باره...

فاطمه (شمیم یار شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:13 ق.ظ

سلاممم
خدا به مریم عزیزش ،خانواده و دوستانش صبر بده.
که هیچ چار ه ای نداره هیچ..جز طلب صبر و آرامش

دلارام شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:57 ق.ظ

با تمام وجودم آرزوی صبر برای مریم عزیز دارم.

نیمه جدی شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:02 ب.ظ http://nimejedi.blogsky.com

سلام
راستش من فقط و فقط به مریمش فکر می کنم و این که حالا باید چه کار کنه ... با کی درد دل کنه که همدلش باشه ... با کی راه بره که همپاش باشه ... خدای من! انگار همه ی تنهایی این آدمو با تموم غصه هاش با گوشت و پوستم حس می کنم و اونوقته که دلم آتیش می گیره.
خدایا اگه هستی تو فقط میتونی کمکش کنی . فقط تو ... یه این بار خودتو نشون بده...

شیر و خورشید شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:22 ب.ظ http://www.2maa.blogsky.com


مردونگی نمرده

انسانیت نابود نشده

شاید کم باشه ولی هنوز هست

این مرد بزرگ زنده س

آشنایی با این افراد سعادت می خواد
خوش به حالتون که از نزدیک حسش کردین
خدا رحمتشون کنه

رها بانو شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:39 ب.ظ http://rahabanoo.blogsky.com/

سلام کورش جان

مردی و مردونگی نمرده ... که اگه مرده بود باید خیلی پیش از اینها فاتحهء زندگی تو این دنیا رو خوند ... دنیا پابرجاست تا مردونگی هست و مردونگی هست تا شیرزادها هستن و شیرزادها تا ابد هستن ... تا همیشه زنده ان ...

وانیا شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:51 ب.ظ

سلام
کوروش من چی بگم که هرچی بگم بدتر میشه پس خفه میشم با بغض اینروزا

سحر شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:36 ب.ظ http://dayzad.blogsky.com/


آقا کوروش ...
راستشو بخواین ما که دوریم کاری از دستمون برنمیاد جز اشک...
توی وبلاگ بچه ها میگردم همه جا صحبت از ی مرد هست...
لحظه به لحظه قلبم فشرده تر میشه و الان با خوندن این پست آتیش گرفتم... اشک ریختم... کاش میتونستیم اونجا باشیم... کاش...
شیرزاد همیشه زنده است... فقط نگران مریمشه... تنهاش نذارین...

الهام شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:19 ب.ظ http://sampad82.blogfa.com

...
میدونین گاهی اوقا به سری اتفاقات تو زندگیه ماها میوفته...که نمیتونیم هیچ دلیلی واسش بیاریم...
مثلا بگیم چرا اون؟؟؟
اینو میدونم که نمیتونم جای هیچ کدوم از شماها باشم...واسه همین دوس دارم زودتر از بقیه برم تلا این روزا رو تجربه نکنم...شاید خودخواهی باشه...ولی تحملشو ندارم...

میلاد شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 03:51 ب.ظ

سلام مرد همیشه خنده روی ما که دیروز نگاهت پر از غم بود و خبری از اون خنده ها نبود

حرف های خوب تو زدی دیگه فقط میشه سکوت کرد و بهشون فکر کرد

ما(ریحانه) شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 04:05 ب.ظ

روحش شاد.. کوروش یادت باشه که شما ها که با مریم بانو این قدر نزدکید باید دلداریش بدید.. پشت و پناهش رو یه هو از دست داده..
میدونم برای ما که از دور میشناختیمش دل و دماغ نمونده چه برسه به شما.. مطمئن باش ما از تو انتظار طنز نداریم.. می دونیم حالتون خرابه ..

حبیب شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 04:07 ب.ظ http://artooni.blogsky.com



دیروز داشتیم میرفتیم فقط سعی داشتیم هر چه زودتر برسیم اما این مسیر لعنتی همش ترافیک بود و شلوغی

از رانندگیت معلوم بود که طاقت هیچی نداری

خیلی هراسان بودی داداش

خدا بهمتون صبر بده و هیچوقت غم نبینید

گل بانو شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 05:18 ب.ظ http://www.zizigolbanoo.blogfa.com

از لای پرده اشک می نویسم. روحش شاد.

مهدی پژوم شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 05:42 ب.ظ http://mahdipejom.blogsky.com

سلام دوست خوب تازه یافته ام...
کاش این اخرین نوشته غم آلوده ات باشد رفیق...
کاش باز هم زود دست ات به طنز نوشتن برود...

ملکه نیمه شرقی شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:10 ب.ظ http://man-unique.blogfa.com

معلومه که زنده است
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده آنست که نامش به نکویی نبرند!!!
۹۳۵۶۹

ماهی تنگ بلور شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:42 ب.ظ http://parspalace1.persianblog.ir/

فکر میکنی میر اونجا و به همسرش دلداری میدی با بودنت ولی....تسلیت و این حرفا چقد مضحک بود

ژاکلین شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:30 ب.ظ http://17pm.blogfa.com

واقعا حق با تو هست...مردونگی زیر خاک نمی ره!
از این به بعد اگه کسی گفت مردونگی مرده میگم پس شیرزاد کی بود؟؟ها؟؟؟

خدایا عجب جوونمردی....
خدایا تو هم جوونمردی رو در حق مریمش تموم کن...

هاله بانو شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:34 ب.ظ http://halehsadeghi.persianblog.ir/

من هنوزم دست و دلم به نوشتن نمی ره
اما امیدوارم به زودی بتونید طنز نویسی رو شروع کنید

شازده کوچولو شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:09 ب.ظ http://www.shazdehkocholo.blogfa.com

روحش شاد

tina شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:27 ب.ظ http://http://bihichsetare.blogfa.com/

با اینکه نمیشناختموشون و حتی وبلاگشون رو هم نمیخوندم اما وقتی این خبر رو خوندم خیلی ناراحت شدم...حتی با خوندن پست آقای کیامهر اشکم هم درآمد...
امیدوارم غم آخرتون باشه...
خدایش بیامرزد.

فلوت زن یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:18 ق.ظ http://flutezan.blogsky.com

سلاااااااااااااااااااام.
مطمئناً شیرزاد از حضور تک تکتون خوشحال بوده !

سپیده یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:36 ق.ظ http://1394a.persianblog.ir

سلام کورش خان
مردانگی هیچ وقت نمیمیره.....
خدابه مریم بانو وخونوادش وشما صبر بده...
روحش شاد

مستوره یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:10 ب.ظ http://shaparaksh.blogfa.com/

خداوند رحمتش کنه و به خانوادش و همه دوستانش صبر بده
---------------------
قطعاْ منتظرت می مونیم

مامانگار یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:22 ب.ظ

...هرچه بیشتر وبلاگ بچه هارو می خونم...بیشتر به عمق و ریشه ای که بین رفاقتهای مجازی اونهاست پی میبرم...
..درست گفتی...اینجور رفاقتها انگار که سالهاست برقراره...بظاهر غریبه هایی که گویا عمری ست همدیگرو میشناسن...
...شیرزاد برادریش رو به همه ثابت کرد...

زهرا فومنی یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 03:48 ب.ظ http://www.butimar1365.blogfa.com

سلام..
خدا رحمتش کنه.
مرگش مثل مرگ رضا صفدری خدا بیامورز آدمو شوکه کرد..
خدا به همسرش صبر بده..

رها یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 04:17 ب.ظ http://pastils.blogfa.com


خدا رحمتشون کنه!

آناکارنینا یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 07:42 ب.ظ

برای چندمین بار تسلیت . انقدر بنویسید تا دلتان سبک شود و بعد طنز بنگارید. ما میدانیم
کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد.

سحر یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:19 ب.ظ http://acnc.mihanblog.com/

سلام ...
کاش همدری تنها کافی بود ...من خودم داغ دیده ام ..میفهمم چی میکشی ..

رها بانو یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:58 ب.ظ http://rahabanoo.blogsky.com/

بر آستانهء در گرد مرگ می بارید
از آسمان شب زده در شب
تگرگ می بارید
و از تمام درختان بید
با وزش باد
برگ می بارید
که ان تناور تاریخ تا بهاران رفت
به جاودان پیوست
و بازوان بلندش
که نام ِ نامی ِ او را همیشه با خود داشت
به جان ِ جان پیوست
به بیکران پیوست ...

ف@طمه یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:01 ب.ظ http://zarafekocholo2.blogfa.com/

منم از وبلاگشون فقط اون پست اتوبانو خوندم و همین چن روز باعث شده وقعا دلم بگیره از دس دادنشون ...

زلال سه‌شنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:47 ب.ظ http://so-simple.persianblog.ir

اشکام جاری شد:( خدارو شکر که شماها هستید دوستای خوب برای همچین روزهایی هستن از خدا میخام صبر تحمل این درد رو به شما و مریم شیرزاد عطا کنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد