مستقیم ته بهشت

 

 

امروز کلی به خودم فشار آوردم(به ذهنم)

وسعی کردم چیزایی رو از گذشته یادم بیاد

منظورم مراسم عزاداریه امام حسین

میخواستم ببینم این چند سالی که من یادمه چقدر

دچار تحول شدیم

دیدم خیلیییی

کاری به نیتهایی که پشت حضور افراد تو این مراسمه

 ندارم چون شاید بگید دارم یه طرفه به قاضی میرم و

اونادارن واسه امامشون عزاداری میکنن خب،چه اشکالی داره مگه؟

 بعد از اینکه مغزم تو این فشارها کلی اذیت شد گفتم

بذار یکم راحت بذارمش،اونم نامردی کرد و رفت تو آینده

 

 

 

 

همینطوری که داشتم تو خیابون انقلاب قدم میزدم

چشمم به یه بیلبورد افتاد

داشت یه تیزر تبلیغاتی رو پخش میکرد

اول فکر کردم تبلیغات یه محصول تجاریه

ولی نه، داره یه هیئت رو تبلیغ میکنه

سریع آدرس رو برداشتم تا یه سر بهش بزنم

فورا سوار مونوریل شدم(بالاخره عمو محمود حرفش رو به کرسی نشوند)

چون حمل ونقل عمومی با مدیریت توانمند رویانیان حسابی

گسترش پیدا کرده،تو اون ساعت شلوغ غیر از من و

یه خانوم خوش تیپ کسی تو مونوریل نبود 

(اونم واسه اغفال من اونجا بود که البته من نشدم)

بالاخره رسیدم

از یه کوچه گذشتم،سراسر دیوار تصاویر 3 بعدی از

وقایع کربلا پخش میشد،نکته عجیب اینکه زیرش نوشته بود

پخش زنده،من نفهمیدم منظورش چی بود

بالاخره به ورودی رسیدم،خواستم برم داخل ولی اجازه ندادن

گفتن باید عضو بشی

عضو هیئت محبین...... ای بابا بازم اسمش یادم رفت

صد بارپیش خودم تکرار کردم تا یادم بمونه

واسه عضویت آدرس یه سایت رو دادن

تو سایت نوشته شده بود دو نوع عضویت وجود داره

1-عزاداری مجازی

2-عزاداری واقعی

یه توضیحات مختصری از عزاداری مجازی نوشته بود:

نمیدونم چرا اسمش مجازی بود.اونجا با استفاده از علم شبیه سازی

شمر و یزید رو شبیه سازی کرده بودن و شما میتونستی اونقدر

اونا رو بکشی که بمیرن.

به دلایلی زیاد جزئیات این نوع عزاداری رو نمینویسم ولی خیلی تکان دهنده بود

ترجیح دادم برم نوع واقعیش رو بخونم

اونجا از تمایلات پرسیده بودن.مثلا پرسیده بودن میخوای عزادار

باشی یا تدارکات؟

از پذیرایی ها نوشته بودن

واسه هرروز یه لیست بلند بالا تهیه کرده بودن

به برنامه یه روزش نگاه کنید(بصورت تصویری تو سایت بود):

قبل از ورود به سالن اصلی باید میرفتی سالن مد

اونجا لباس انتخاب میکردی؛موهاتو درست میکردی

چند نفری هم آرایشگر بودن جهت اصلاح؛آرایش چهره و مو و تتو و....

حتی جراحی پلاستیک هم میکردن

خب بریم سمت سالن اصلی

به هرنفر در هنگام ورود یه شربت تقویتی  میدادن

یه چیزی مثل دوپینگ بود آخه شب سختی رو درپیش داشتن

راس ساعت 9 شب و بعد از سرو نسکافه مراسم بطور رسمی

شروع میشد

مجری برنامه دستور کار اونشب رو قرائت کرد

بعدش یه مرد با سوز و گداز فراوان مطالبی رو خوند

داشت واقعه کربلا رو شرح میداد؛عجیب بود اصلا برام آشنا نبود

من چیزایه دیگه ای شنیده بودم

اونموقع اصلا بمب شیمیایی یا مسلسل نبوده

صحبت از این بود که لشکر شمر از شوک الکتریکی استفاده میکردن

اسید به صورت اسیران میپاشیدن؛از غرق مصنوعی جهت ارعاب و

اعتراف گیری استفاده میکردن و.......

اینکه آمریکا عامل اصلی این حادثه بوده و حامی مالی این جریان اونا بودن

بعد این مراسم از افراد با نوشیدنی پذیرایی شد

باز یه جگر سوز دیگه اومد

جگر سوزهمون مداحه که تو دانشگاه هایه مخصوصی تعلیم میبینن

شرایط خاصی باید داشته باشن منجمله صدای کلفت و نامفهوم،چهره باید

طوری باشد که عزادار جرات نگاه کردن به او را نداشته باشد

بعد از این مرحله افراد آماده خروج از محل شدن

به هرنفر یه زنجیر میدادن

طبق مطالب روی سایت برخلاف هیئت های دیگه که

از طلای 18 عیار جهت زنجیر استفاده میکنن این زنجیرها

از طلای 24 عیار هستن ودارای لبه های تیزی هستن

جهت ایجاد زخم.نوشته بودن توسط طراحان ایتالیایی ساخته شده

طبل های بزرگی داشتن که برای حرکت دادنشون از تریلرهای طبل کش

استفاده میکردن و افرادی که چند ماه در باشگاه هایه  بدنسازی مخصوص

هیئت آموزش دیده بودن مسئولیت طبالی رو بعهده داشتن.انگار اینا اصلاح

نژادی شده بودن چون نمونه این هیکل ها رو من قبلا ندیده بودم

علم های غول پیکری داشتن که به وسیله بالگرد حرکت داده میشدن

و تعدادی افراد تعلیم دیده،کنترل علم و اجرای مراسم سلام دادن و

 روبوسی با علم میزبان رو بعهده داشتن

علم از پلاتین وطلا بود و برای تزیین از الماس استفاده شده بود

در هیئت اول یه گله گوسفند جلودسته قربونی کردن

تو دومی 10 تا گاو و 10 تا شتر

در جلوی یکی از هیئت ها یه چیز عجیبی توجهم رو جلب کرد

یه دایناسور،وااااای داشتن یه دایناسور رو میکشتن

میگفتن گوشتش کلسترول نداره و واسه عزادارها مفیده

خدایا دایناسورا که منقرض شده بودن

الانم اون عزاداریها یه خالص منقرض شده

خدا کنه یه روزی مثل این دایناسورا بتونن اونا رو هم بازسازی کنن

مراسم تا ساعت 4 صبح ادامه داشت؛همه اومدن داخل هئیت که بوسیله

طراحان صحنه و دکور ساخته شده بود.مسئولین ادعا میکردن بوسیله

ساعت زمان افرادی به گذشته فرستادند تا حال و هوای اونجا رو درک

و اینجا پیاده کنن.چیزی که کف همه رو میبره چون هیچکدوم از هیئت ها

نتونستن اینکار رو بکنن

در انتهای مراسم منوی غذا پخش شد

یه عالمه غذاهای ایرانی و فرنگی

پیتزا؛ساندویچ؛شنیسل مرغ؛استیک،لازانیا؛ماهی کبابی

خاویار؛کباب برگ و.......

بهمراه کلی نوشیدنی ،دسرو......

داشتم خودم رو جهت ورود اطلاعات به سایت آماده میکردم که

صدای طبل من رو به خودم آورد

یعنی اینا تخیلات ذهنی یه آدم بد بین مثل منه؟خدا کنه

پی نوشت 1:خنده من از گریه غم انگیز ترست

پی نوشت 2:امروز واسه کاری بیرون بودم یه چیز جالبی دیدم

یه علم عظیم توسط جمعی علم کش محتاج توجه جمعیت نسوان

در حال حمل بود؛زنجیری که جهت اجرای مراسم سلام به پره

 وسط علم وصله دچار مشکل شده بود.یکی از جوونا رفته بود روی

کول رفیقش وبه بدنش کش داد تا قله علم رو فتح کرد

 چون از اون شلوارهای فاق کوتاه پوشیده بود محافظ

اعضا و جوارحش که به رنگ سرخ بود به شکل خنده داری نمایان شده بود

و بساط انبساط خاطر جمعیت متاثر رو فراهم کرد. 

(خب چکار کنم خنده دار نبود.اصلا مگه قراره امروزم بخندی؟)  

 

 پی بعدا نوشت یا پی تسلیت نوشت:  

 

همین الان تو وبلاگ روشنک خوندم مادربزرگشون به رحمت خدا پیوستن 

از همینجا تسلیت میگم و امیدوارم دیگه غم نبینند.حتما جای مادر بزرگشون 

الان بهتر از ماست.دوستان واسه همدردی  اینجا  تشریف ببرند

 

نظرات 48 + ارسال نظر
الهه چهارشنبه 24 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:15 ب.ظ http://khooneyedel.blogsky.com/

سلام علیکم...اول آیا؟

بلهههههههههههه

الهه چهارشنبه 24 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:16 ب.ظ http://khooneyedel.blogsky.com/

بلهههه...این اول شدن یه حس ششم قوی میخواد برای مچ گیری سریع از آپ کننده ی گرامی

خداییش از خودم زودتر فهمیدی آپ کردم

خورشید چهارشنبه 24 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:24 ب.ظ http://khorshidejonoob1.blogfa.com

سلام
خداییش خیلی تخیل قویی دارین . کلی خندیدم .. ولی واقعا فکر کنم خیلی هاش به واقعیت برسه . اینطور که پیش میره به همین هایی که گفتین هم می رسیم .

لطف دارید
منم با شما هم نظرم
پس باید روشنگری بشه تا اصلاح بشیم
نترسیم از اینکه بهمون بگن کافر یا ضددین

الهه چهارشنبه 24 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:31 ب.ظ http://khooneyedel.blogsky.com/

اییییییییییییییییییییییول!!!!!!
آقا من اینو یه بار خودم تنها خوندم یه بار دیگه هم داداشمو صدا کردم واسش خوندم!!!شما هم طنز توی خونتونه و رو نمیکنین هاااا
خیییییلی خوب بود!اولش که شروع کردم تیکه به تیکه هی زوم کردم روی متلک های نوشتاریتون که بگم خیییلی اینجای متن خندیدم بعد هرچی رفتم جلو دیگه نتونستم نیش بازم رو کنترل کنم و زدم زیر خنده...

بابا کلی خوش به حالم شد
باز تعریف کن
لطف دارید

الهه چهارشنبه 24 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:34 ب.ظ http://khooneyedel.blogsky.com/

حالا بریم سراغ تحلیل...
اول اینکه آرزو میکنم توی آینده اصلا نام و نشونی از ممو و دار و دستش نمونده باشه!!!!که اگر مونده باشه تصاویری از این فجیع تر خواهیم دید!تا همین الانش هم کلی وقایع عاشورا رو انگولک و دست کاری کردن!!!من ترسم از اینه که توی این تغییرات کم کم یزید مظلوم میدون بشه!!!همونجور که اینا الان از یزیدیها هم بدترن ولی خودشون رو نایب به حق حسین و بچه هاش میدونن!!!

عمو کاری کرده که همیشه موندگار شده
مگه میشه تو اذهان نمونه
مثل چنگیز اسکندر......
یاد حرفهای جدید کروبی افتادم
انتقاد کرده بود از اینکه مداح ها دارند میگن
موسوی و کروبی شمرو یزید هستن که فتنه پارسال رو راه انداختند
گفته بود حتما محمود امام حسینه حسین بازجو عباسه فاطمه رجبی هم زینب
الته فرقش با اون موقع اینه که الان قدرت دست امام حسین خیالیه ایناست

الهه چهارشنبه 24 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:47 ب.ظ http://khooneyedel.blogsky.com/

تصاویری که توی ذهنم ساخته شد با این پست درست مثل این بود که توی آمریکای کنونی عزاداری امام حسین رو به این شیوه ی سه بعدی ببینم!
این تحریفها منو میترسونه...اینهمه نادونی این جماعت هم همینطور...اینهمه به ظاهر رسیدن و پوچ شدن باطن و اصل قضیه....خودنمایی و فخرفروشی به نام امام حسین....کدوم حرکتشون حسینیه؟کدوم مرامشون شباهت به حسین داره؟امام حسین سال ۶۱ هجری مظلوم نبود...عاشق بود و به عشقش رسید...اما الان مظلومه واقعا...مظلومه چون خودیها دارن نابود میکنن اسمش رو....
توی اون آینده ای که دیدین اگر دیگه نشونه ای از امام حسین نباشه و دیگه هیچ عشق و احترامی هم نباشه عجیب نیست......و این یعنی مظلومیت!

باز مثل همیشه خوب تحلیل کردی
هرچقدر میخوام بخ این مسائل فکر نکنم نمیشه
خیلی عذاب آور شده
همش خرافات همش دروغ
متاسفانه امام حسین شده ابزار
اجازه نمیدن مردم واقعیات رو بفهمند
البته خیلیا هم میفهمند ولی به روشون نمیارند
چون دردسر داره
واقعا شریعتی قشنگ گفته:
کسانی که میفهمند عذاب میکشند
کسانی که نمیفهمند عذاب میدهند

پاییز بلند چهارشنبه 24 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:02 ب.ظ http://www.paizeeboland.blogsky.com

درووووووووووووووووووووووووووووووووووود

دیدی دایاناسوره چقد منظلومانه سر سپرد به اره برقی قصاب؟ تفلک تو چشاش اشک شوق بود که واسه آقا قربانب میشه...
خدا قسمت کنه از این قربانیا..
اگز اسماعیل میدونست...
به باباش میگفت صب کن چاق بشم چله بشم بعد بیام منو جولوی علم هییت بکش تا رستگار بشم..
خونی که واسه آقا نریزه خون نیست٬ شربت آب لولوی
اسلام علیک یا قیمه پولو با استیک نیم پز
نوشیدنی هش خیلی بی کلاس بود
ما تو هییتمون شراب قرمز میدیم خوب که گرم شدن ولشون میکنیم تو جمع نسوان برای صواب مصاعف

به به
آدرس هیئتتون رو واسه ما هم بفرست
واسه عرض ارادت و بردن فیض خدمت دوستان برسیم

الهه چهارشنبه 24 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:28 ب.ظ http://khooneyedel.blogsky.com/

و شریعتی عزیز میگه:
در عجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می کنند و بر حسینی می گریند که آزادانه زیست و آزادانه مرد.....
و این یعنی فاجعه ای که گریبان این ملت رو سالهاست گرفته...خودمون مقصریم..خودمون...

آفرین این اصل ماجراست
اینکه بفهمیم خسین آزاد زندگی کرد و برای آزادی جان داد

الهه چهارشنبه 24 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:32 ب.ظ http://khooneyedel.blogsky.com/

و عاشق این جمله ی شریعتی ام:
ای زینب: نگو در کربلا بر تو چه گذشت! بگو ما چه کنیم؟.....
این حرف درسته...اینکه چه گذشت و چه شد رو همه میدونن...اما اینکه «چرا» اینطور شد و چرا عاشقانه همه فدا شدن این مهمه....ولی افسوس که ما فقط به یاد قرض و قوله های خودمون و بدبختیهامون به اسم امام حسین گریه میکنیم و هیچی ازش نمیدونیم.....کلا مردم ما «فهمیدن» رو بایکوت کردن!!!باز هم به قول شریعتی؛برای خوش بخت بودن به هیچ چیز نیاز نیست جز به نفهمیدن......

ای زینب: نگو در کربلا بر تو چه گذشت! بگو ما چه کنیم؟
تا حالا این رو نشنیده بودم
خیلی بجا بود
باز ممنون از نظراتت خوبت مثل همیشه

میکائیل چهارشنبه 24 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:51 ب.ظ http://sizdahname.wordpress.com

واقعا جالب بود ....
ته مایه طنز تلخی که تو تک تک کلماتش داشت ...
شاید چشم بهم گذاشتیم و انروز هارو هم دیدیم ...

اگه غافل بشیم حتما این روز هم میرسه

میکائیل چهارشنبه 24 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:56 ب.ظ

ما با اجازه شما رو لینک کردیم...

لطف کردید شما هم تو لینکدونی ما تشریف دارید

سپیده چهارشنبه 24 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:08 ب.ظ http://setaresepideashk.persianblog.ir

سلام
عجب قدرت تخیل قوی و با حوصله ایی دارید قربان ...

سلام
بیکاریه دیگه

دندانپزشک فهیم چهارشنبه 24 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:21 ب.ظ http://ddsfahim.blogsky.com/

سلام
بعید نیست با این تحریم ها که به فرصت تبدیل شده اند یک روز با این مجالس مشت محکمی به دهن استکبار بزنیم(باز هم زدم توی سیاست)

آخه میگن سیاست ما عین دیانت ماست

مومو چهارشنبه 24 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:34 ب.ظ http://mo-mo.blogsky.com

مثل یک خواب بود که اگر دستت را دراز می کردی می توانستی یک چیزی بلند کنی و یواشکی به این دنیا بیاوری ...
دستمان کج نیست ها... اما با این خوابی که شما دیده اید...بعید هم نیست که بشود... خاویار و کباب و مخلفات دست من را که هیچ دست بیدست را هم کج می کند...

صدای تبل گیجم کرده بود والا حسابی میخوردم
واسه شما هم میاوردم

نیما پنج‌شنبه 25 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:04 ق.ظ http://www.arezuhaye-aghaghi.blogsky.com

سلام!
اینجور که شما گفتی پس تا چند سال دیگه کلا ما می تونیم شاهد اولین دور مسابقات عزاداری اسلامی باشیم !

پیشنهاد بسیار خوبیه
حتما تو دولت مطرح میکنم
قهرمان هم یا ایران میشه یا پاکستان

سپیده پنج‌شنبه 25 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 01:09 ق.ظ http://1394a.persianblog.ir

سلامممممممم
طنز تلخ و خنده دار وگریه دار تری بود
خیلی قشنگ نوشتی
اگه همینطور پیش بره بعید نیست به واقعیت تبدیل بشه البته امیدوارم در حد تخیل باقی بمونه
زندگی گوسفند واری...عزادای گوسفند واری....
با منو ی غذاش خیلی حال کردم و دلم پیتزا خواست

زندگی گوسفند واری...عزادای گوسفند واری....
خیلی قشنگ گفتی مشکل ما همینه
دور از جون دوستان شدیم مثل گوسفندها تو قلعه حیوانات
ببخشید نوشیدنی چی میل دارید؟نوشیدنی هامون مجازه ها

کیامهر پنج‌شنبه 25 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 05:22 ق.ظ

واقعا تحقق این رویا با ادامه این خرافه پرستی ها اصلا بعید نیست
عزاداری و عشق به امام حسین یک عقیده کاملا شخصیه و عقاید هر کس قابل احترامه
اما وقتی این عشق و علاقه به ورطه افراط و تفریط و خرافات کشیده بشه همینی میشه که الان می بینیم
و همینایی خواهد شد که تو خیلی قشنک تصویر کردی

خیلی خوب نوشتی کورش
فقط اون دایناسور بدبخت گناه داشت
حالا بهش آب دادن قبل سر بریدن یا تشنه لب ذبحش کردن تیرانوزوروس بینوا رو ؟

هر چی میکشیم از افراط و تفریطه
هم بهش آب دادن هم رو به قبله بود
بنده خدا اشک تو چشاش جمع شده بود تازه خوشحال بود نسلش احیا شده ولی ما تا منقرضش نکنیم بیخیال نمیشیم

مهتاب(شب) پنج‌شنبه 25 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:11 ق.ظ http://www.night94.blogfa.com

سلام.دایناسوره شاهکار بود!
من حتما تو بخش مجازی عضو میشدم!

مثل اینکه خیلی دوست داری شمر بکشی

ساده پنج‌شنبه 25 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:27 ق.ظ http://arvah-sokot.blogfa.com

منم خندیدم مثل همه ولی به قول خودت و شاعر خنده تلخی که از گریه هم غم انگیز تره!!

راستی نیما خیلی جالب گفته بود راجع به دور مسابقات اسلامی!!
میگم تو زمان که رفتی تو قسمت عضویت مجازی به جای شمر و یزد همون جناب فخیم عموتون نبود اونو هی بکشیم تا بمیره ؟؟؟

مسابقات اسلامی حتما برگذار خواهد شد
عمو خودش همه کاره بود
اصلا مگه قراره عمو رو کشت؟
فکر میکنه موزه میزاره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ساده پنج‌شنبه 25 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:28 ق.ظ http://arvah-sokot.blogfa.com

یزد نه یزید !!

یزد گفتی یاد قطاب افتادم

آناهیتا پنج‌شنبه 25 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:34 ق.ظ http://www.a-n-a-a-r-i-a.blogsky.com

سلام جناب تمدن
آقا شما محشرین
خیلی خندیدیم باید گریه کنیم به حال خودمون اما فقط خندیدیم!
عالی توصیف کردین
این بازار مکاره جمع شدنی نیست.چون باهاش ملتو سر کار گذاشتن و دارن نون می خورم!

سلام
شما همیشه لطف دارید
عیب نداره اینهمه غصه خوردیم چیزی درست نشد
بخندیم شاید بشه
حاج آقایی که ۲ قرون میگرفته روضه بخونه حالا بنز سوار میشه فکر کردی به همین راحتی پیاده میشه؟

رهگذر پنج‌شنبه 25 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:22 ق.ظ http://mario22.blogfa.com/

من که حتی نتونستم لبخند بزنم. بلکه هر لحظه از تصور همین گذشته و حال دلم می لرزید و یاد حدیثی افتادم که می گفت: روزی که امام زمان ظهور کنند همه تعجب می کنند که این چه اسلامی است که ایشون ترویجش می کنند. بس که با اسلامی که هر مذهبی برای خودش ساخته و فکر می کنه حقه متفاوته.
ریشه خیلی از خرافات رو می شه به راحتی تو صفویه پیدا کرد. نمونه اش همین تبل و سنج زدن تو مراسما. چیزی که سپاهیان دشمن برای شنیده نشدن صدای حق امام حسین استفاده می کردند امروز شده یکی از ملزومات مراسم عزاداری.
ازینکه اینقدر کوفی صفتیم خیلی ناراحتم...

عالی گفتی
کاش تاریخ رو میشد به عقب برگردوند و اشتباهات رو پاک کرد
اگه با همین روش پیش بریم دیگه چیزی به اسم اسلام نمیمونه

وروجک پنج‌شنبه 25 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 04:46 ب.ظ http://jighestan.blogfa.com

چیششششششششششش سر کار بودیم
داشتم می گفتم چه هیئته سوسولی یی

اون حرف اول ج یا چ؟
به هرحال ببخشید نشد بگید

ماهی تنگ بلور پنج‌شنبه 25 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:24 ب.ظ http://hichooopoooch1.persianblog.ir/

خدا خیرت بده انقد بیرون نرفتم رنگ این علامته یادم رفته بودم....اجراین زیارت مجازی من به حساب شما

خدا خیرت بده یه ثوابی هم ما ببریم

فلوت زن جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 01:10 ق.ظ http://flutezan.blogfa.com/

سلااااااااااااااااااااااااااااااااام.
طنز گونه نوشتی ولی تکان دهنده بود !
چقدر همه چی مصنوعی خواهد بود در آینده اگه واقعا اینطوری بشه !

ایشالله که نشه

مهتاب(شب) جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 05:13 ق.ظ http://www.night94.blogfa.com

سلام.هیجانش بیشتره...حوصله ی چایی دادن ندارم!

چایی قدیمی شد
اینجا فقط نسکافه قهوه و.... سرو میشه

کاغذ کاهی(نازگل) جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:59 ق.ظ http://kooche2.wordpress.com/

خنده تلخ من از گریه غم انگیز تره !

ببین به کجا رسیدیم که چشم و همچشمی توی هیاتها بیداد میکنه !!
والا بعید نیست این چیزا رو ببینیم .... بالاخره یه عده باید همیشه از بغل دین نون بخورن ! حالا مدرن تر میشه این نون خوری !!!!

بلهههه
اگه نجنبیم نت هم میگیرن
چشم و همچشمی که خوراک ما ایرونیاست

سوده جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:04 ب.ظ http://www.nonsense7.blogfa.com

موفق باشی...

ممنون همچنین شما

رها بانو جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:42 ب.ظ http://raha-banoo.persianblog.ir/

یعنی من الان که از اول تا اخر پستت خندیدم سوسک میشم ؟! آخه خیلی خنده دار بود ... سعی کن همیشه به مغزت فشار بیاری کوروش جان !!!

سوسک شدن آخرشه و نصیب نویسنده متن میشه نگران نباش
چشم به مغزم فشار میارم

مهسا جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 01:07 ب.ظ http://negarenebahar.blogfa.com/

سلام.
خوبین؟
خیلی جالب نوشته بودی با همین وضع و روز پیش بریم تا چند سال آینده حتما به اینجاهای که گفتی خواهیم رسید.زیاد دور نیست. نمیخوام بدبینانه نگاه کنم و از بدبین بودن های این چند روزه خودم هم حالم بده ولی وقتی آدم بعضی صحنه ها رو میبینه چی میتونه بگه و به چی میتونه فکرکنه جز اینای که شما نوشتی و من نوشتم و شاید خیلیای دیگه هم بنویسن و نوشته باشن.
خلاصه که کوروش تمدن عزیز اونای که درک مسائله نکردن برای حلش قدمی هم برنمیدارن ولی من امیدوارم ماهای که مدعی درک صورت مساله هستیم لااقل سعی کنیم خودمون رو اصلاح کنیم و یه قدم و فقط یک قدم عملی برداریم.
از آشنایت خوشبخت شدم. تمام مطالب صفحه ی نخستت رو خوندم.واقعا جالب مینویسی.
موفق باشی.
سعی میکنم بازم بهت سربزنم.
تا درودی دیگر بدرود

اول ممنونم از لطفی که داشتی
دوم باید بگم حرفت درسته باید کاری کنیم
من هرجا بشه حرفم رو میزنم حتی اگه متهم به بی دینی بشم
هرچند معتقدم ولی نه به این خرافات
بازم ممنون

آفتاب پرست جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 06:03 ب.ظ http://www.aftabparast.blogsky.com

سلام

چقدر طولانی بود
اما خوندمشس هم خندیدم هم ناراحت شدم هم تو فکر رفتم

بهنام جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 07:20 ب.ظ http://www.delnevesht2010.blogfa.com

بخندم یا گریه کنم؟ آها اینو که جواب دادی ، همون خنده ی تلخ من از گریه غم انگیز تر است دیگه...
اینجا (رشت) یه هیئتی هست که یه علم خیلی بزرگ داره بعد هیشکی نمیتونه بلندش کنه! واسه همین زیرش یه چرخ میذارن هولش میدن!!!‌

ای برادر کجایی که اینجا با وانت میبرن

عاطفه جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:22 ب.ظ http://hayatedustan.blogfa.com/

عالی گفتی.. امان از این افراط و تفریط ها!

مشکل همینه که گفتی
البته اینجا بیشتر افراط دامن ما رو میگیره

ترنجی شنبه 27 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:54 ق.ظ http://www.toranj62.persianblog.ir/

اولش فکر کردم اینها رو واقعی دیدی خواستم برات بنویسم واقعی بود یا تخیلی که خودت به آخر نرسیده جوابو دادی
ممنون از دعایی که برام انجام دادین مرسی

خدا کنه هیچوقت واقعی نشه
خواهش میکنم

نوید شنبه 27 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:05 ب.ظ http://navidam.blogfa.com


دیگه اینه نمیشه کاری کرد

بلللللله

نیکو شنبه 27 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:19 ب.ظ

کوروش واقعین دختر خاله من 4 ساله ساندویچ کالباس میده بعد خوشمزه اش اینجاست که 2 سال پیش سر کوچه داشتیم پخش میکردیم یه خانومی گفت فقط کالباس دارید گفتم نه وایستا الان واست هات داگ میارم

آدرسش رو به ما هم بده لطفا
حالا چرا هات داگ؟؟؟!!!

ما(ریحانه) شنبه 27 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 03:12 ب.ظ http://ghahvespreso.persian blog.ir

سلام. با عرض معذرت ما سفر بودیم تازه برگشتیم..
واقعا اگه این جوری نشه عزاداری هامون جای تعجب داره.. چشم ما نیز بی اجازه شما را لینک میکنیم تا ببینید بدون اجازه چه مزه ای دارد!!!

سلام.امیدوارم خوش گذشته باشه
چه خوشمزه بود

سپیده شنبه 27 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 03:51 ب.ظ http://setaresepideashk.persianblog.ir

ممنونم ازتون و برداشتتون برای من قابل احترام

خواهش میکنم.ممنون

بارون شنبه 27 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 03:58 ب.ظ http://shahparakeman.blogfa.com

این علم ها مزخرف ترین چیزای دنیان !‌

پس بگیم تو کتاب رکوردهای گینس ثبتش کنن

بارون شنبه 27 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 03:59 ب.ظ http://shahparakeman.blogfa.com

همونطور که گفتم....مراسمی که مردم تو عاشورا میگیرن بسیااااااار زننده هستش

بارون شنبه 27 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 04:02 ب.ظ http://shahparakeman.blogfa.com

سراسر دیوار تصاویر 3 بعدی از

وقایع کربلا پخش میشد،نکته عجیب اینکه زیرش نوشته بود

پخش زنده،من
(مررررررررررررررررردم از خنده !‌ )

بابا راضی نیستم به خدا

فاطمه شنبه 27 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 05:26 ب.ظ http://999f111a.blogfa.com

سلاممممم جناب تمدن
مهم نیست که خنده دار هست یا نه..
مهم اینه که واقعا دورنمایی از واقعیت هایی ست که وجود داره..
و چه به جا گفتی که خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است...منم همین رو میدونم که سور و سات و بگیر و ببند عزاداری ها روز به روز بیشتر و درک حقایق درونی روز به روز کمتر میشه . دل ها روز به روز خنثی تر...
خوب توصیف کردی کوروش خان...

باطن رو ول کردیم به ظاهر چسبیدیم

گودول شنبه 27 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:25 ب.ظ http://godool2.wordpress.com

تخیلات شما دور از ذهن نیست، هر چه هست از عاشورای واقعی ایران(سال 88) بهتر بود.

یاد اون روز میفتم دیوونه میشم
واقعا کربلا بود

زهرا فومنی شنبه 27 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:41 ب.ظ http://www.butimar1365.blogfa.com

سلام..
به نظرم اینا تخیل نیست..منم اومدم با همه ی واقعیتام پست نوشتم..ولی شما خیلی خوب واقعییت رو انتزاعی کردید..اینا درده..نمیدونم درمون داره یا نه..

خدا کنه دردش درمون داشته باشه

شیوا یکشنبه 28 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 01:22 ق.ظ http://shiva.blogsky.com

ای بابا حالا مثلا اگه تو پرانتز نمی نوشتی به ذهنم ما فکر می کردیم جای دیگه ات* فشار آوردی ؟( از طرف خانوم شیوایی با اخلاقی شبیه به هاپو )
------------------------------------------------------------------
پی نوشت نظر :
* مثل دست ٬ کله ٬ شکم و امثالهم

شما که منظورت همون پی نوشتته!!!!

افروز یکشنبه 28 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:18 ق.ظ http://apoji.persianblog.ir

عجب پستی بود آقا کوروش واقعا لذت بردم آفرین

خدا رو شکر

قندیل یکشنبه 28 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:27 ق.ظ http://ghandil.blogsky.com

وای !
این دیگه شاهکار بود...
آدم نمیدونه بخنده یا گریه کنه!!!!
بدون شک این اتفاقات خواهد افتاد اینطوری که ما آدما داریم پیش میریم...
آپم...

بخند
خنده بر هردرد بی درمان دواست

افروز یکشنبه 28 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 01:10 ب.ظ http://apoji.persianblog.ir

ما هم که بی صبرانه منتظر شنیدن نقطه نظرات شما در باب گلستان شدن مملکت هستیم فکر کنم فردا پستهای بچه ها دیدن داره....
اتفاقا منم کلی خندیدم مخصوصا وقتی قیافه علیرضا را منتظر تاکسی تجسم کردم کی دیگه میتونه ماشین دربیاره

بله
فردا چه شود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد